[بی اتفاقی غیر قابل توقف! ] جون توسط برادر شوهرش درک می شود و به طور اجتناب ناپذیری از این کار منتج می شود. - او همچنان به طور متناوب بین نوک سینه های خود و کارشناسی ارشد ● ضربه فنی دستمالی می شود، و دو نقطه به تدریج در مغز او متصل است. با پیشرفت توسعه، من یک بدن ایکو شدم فقط با نوک سینه هایم دستمالی شدم. علاوه بر این، بدن چند بار متوقف شده و به طور کامل bugged. - بی اتفاقی وقتی که شما اجازه رفتن از دست خود را در لحظه ای از acme! و! - در نهایت، آن را تبدیل به یک بدن است که بهم می زند acme در خرابه! "من می خواهم با نوک سینه ها من ... لطفا ..." جون که به طور کامل کاهش یافته است به طور کامل اسیر است و شات واژن بارها و بارها.