وجودی که مرا آزار می دهد که تنها زندگی می کنم ماکو است که در اتاق مقابل زندگی می کند. من و شوهرم تقریباً هر شب با هم تجارت می کنیم، اما می توانم آن را از اتاقم ببینم. من همچنین کسی که می تواند کنجکاوی و انگیزه های نهان من را سرکوب نمی کند و زیرچشمی نگاه کردن به آن. - یک روز، وقتی که من میل خود را از دست دادم و به پنجره نگاه کردم، چشمانم با ماکو ملاقات کرد! ماکو که متوجه نگاه کردن من شد، شروع کرد به آوردن من به خانه و فشار من به منظور آزاد کردن امیال خود را در طول سفر کسب و کار شوهرش.