اخیراً، آقا و خانم آیو به همسایه نقل مکان کردند. صدای تند و زننده که هر شب از طریق دیوار انعکاس آنقدر شگفت انگیز بود که من نمی توانستم برای بسیاری از روزها بخوابم. من انتظار نداشتم که چنین فرد ظریف به نفس نفس زدن با چنین صدای سرکش ... یک روز، وقتی که من به دلیل کمبود خواب سرگیجه داشتم، اتفاقاً توسط همسرم، ریو، همسایه به چای دعوت شدم. - اما به محض اینکه وارد اتاق شدم، فکر کردم که از یک وسوسه شیرین هجو شده ام، و با شدتی جانورانه به من حمله کرد! من نمی توانستم مقاومت در برابر ، و من به پایان رسید تا تبدیل شدن به ویبراتور گوشت او...