مای که در کنار خانه زندگی می کند، به سختی به شوهرش ضربه می زد و صدای گریه اش را از دیوار می شنید. - اما بعد از جنگ، همیشه صدایی در رابطه جنسی آشتی وجود دارد. با این حال، من مای سان را دوست داشتم، که همیشه به من لبخند می زد به صورت متواضعانه و ملایم. و امشب هم... با این حال ، وضعیت متفاوت از معمول بود ، و زمانی که من رفتم خارج ، من دیدم مای که در خارج با لباس روشن انداخته شد. من بازوهای او را تنها در آغوش گرفتم و نمی توانستم او را تنها بگذارم.