"من بسیار متاسفم ...!!" - موموکو، مادری که پس از دریافت تماسی که دخترش از مغازه دزدی کرد، به فروشگاه راحتی آمد. حاجیمه، مدیر فروشگاه در مورد گزارش به پلیس سرسخت بود، اما وقتی جسد موموکو را دید، رنگ چشمانش را تغییر داد. - او می خواهد با موموکو و هر دو آنها صحبت کند، و او از موموکو می خواهد که دزدی از مغازه را ب مالد زیرا ممکن است حاضر نباشد آن را به مدرسه یا پلیس گزارش دهد اگر او توسط شما وسوسه شود. موموکو که همه چیز را حس می کرد، در حالی که شرم پایدار بود، به آرامی دامن خود را بالا کشید.