کانا یک شخص مراقبت کننده و مهربان است که به عنوان پرستار در یک شفاخانه نزدیک کار می کند. او نگران همسایه من است و مانند یک برادر کوچکتر از من مراقبت می کند. اما بعد از چنین چیزی، زندگی غلتکی من که طعم بهشت و جهنم را در همان زمان که من در واژن او شات. دکتر به من گفت که "اسپرم من بی فایده است" و من بینایی خودم را از دست داده، "این همه بد نیست، من شما را در مورد چیزهای بد را فراموش کرده ام ..."