کیو، یک زن درخشان که منشی سابق رئیس جمهور است که دوباره با مردی ازدواج کرد که یک شرکت را اداره می کند. او با وجود اینکه مادر شوهر بود، نگران پسرش بود که حتی در بزرگسالی در خانه کناره گیری می کرد و به آرامی از او مراقبت می کرد. یک روز، من به پسرم یک پیام دادم تا او را تشویق کند. با این حال، به عنوان او آن را مالش، آن را بزرگ و سخت متورم می شود، و به طور غیر منتظره ای پرزهای زردآلو را گیج و ناخودآگاه آن را تر می کند. - من توسط پسر هیجان زده من به نو التماس شد...!