فکر کنم داشتم با دوست دخترم تو ميخانه مشروب مي خوريدم با این حال، اتفاقاً، او یک بحث بی اهمیت را با تاتسویا، دانش آموزی که در چوکی بعدی می نوشد، شروع می کند. - همانطور که او با هیچ چیز دیگری مبارزه می کند، فاصله بین او و رابطه اش با تاتسویا کوتاه می شود، و قبل از اینکه او آن را بداند، او با تاتسویا رابطه دارد. و من فکر میکنم تاتسویا کلید اتاق را به من داد تا من او را در هر زمان ببینم. - با استفاده از کلید، او وقت خود را صرف انجام کارهای خانه در اتاق تاتسویا می کند، و وقتی به خانه برمی گردد، میل جنسی جوان و فعال تاتسویا را بارها و بارها در یک زمان محدود می پذیرد.