یوچینو که اخیراً به این جا نقل مکان کرده است، هر روز را در یک اتاق و بی نهایت می پوشد. یک روز، وقتی از پنجره بیرون را نگاه می کردم، همسایه ام یوکا را دیدم که لباس های شسته شده اش را آویزان کرده بود. یوشینو که در آن لحظه مجذوب شده بود، تماشای یوکا در حال لباس های شسته شده را به یک روال روزانه انجام داد، اما او همیشه نگران بود که ورق هایی که لکه های غیر طبیعی به وضوح در لباس های شسته شده خشک می شوند. و وقتی که من مثل همیشه در کنارم نگاه کردم، دیدم که یوکا در حالی که با ورق هایی در اتاق خواب می تابد، خودجوش می شد.