صدای شیرین از اتاق بعدی ... وقتی که من به آرامی به آن نگاه کرد ، من تو را دیدم یک خواهر ناز کوچک که خود را دیوانه! - به تدریج اوج در حالی که بی دست و پا با اوما ضربه فنی. - برادر بزرگتر، که از خود زفتگی خواهرش که بیش از حد بی دفاع بود هیجان زده بود، مخفیانه به خواهرش که در حال خودسر شدن است، می رود.