"اگر شما آخرین قطار را ندارد، شما به خانه من می آیند؟" به ارمغان می آورد یک خاطره مبهم از شب گذشته. من در یک مهمانی نوشیدن مست کردم و در تخت یک دختر تازه کار در شرکت بیدار شدم. - "شما می خواستم به من به خانه...؟" ، بیان مشکوک است که لبخند در احمق کوچک عجیب و غریب مورد علاقه ، بر خلاف دوست دختر معمول خود را آرام است. سپس، ناگهان، نگاه در چشمان من تغییر کرد و من یک هیولای تمایلات جنسی است که بدن من مانند یک گرگ می خورد شد! - الاغ بزرگ شلواری سیاه و سفید از روی صورت من گذشت و بر روی من فرود آمد، و آن را توسط یک پیستون دختر گاوی با سرعت بالا تا اسپرم ضعیف فشرده شد. #ちんP