در مدرسه ای که من به عنوان کارآموز تدریس اعزام شدم، مجذوب پانچیرا یک دانش آموز دختر شدم. دختران زیبای شیطان کوچک که مرا مسخره می کنند، با من بازی می کنند و مرا تحریک می کنند که فوراً نعش می شود. - یک منظره عالی که به پوست برهنه او می چسبد، هر بار که حرکت می کند، نیش می زند، یکبوی دلپذیر را می راند، و شلوارهای خیس شده در عصاره های فراوان یک دختر زیبا او را دیوانه می کند. I... من تسلیم وسوسه پانچیرا شدم که دلیل و سقوط و ایکو را از بین می برد.