او کار خود را به دلیل افسردگی ترک کرد و در حومه شهر زندگی می کرد، زمانی که رئیس سابق او ظاهر شد. - او توصیه می شود بازگشت به کار، اما او رد کرد، اما تمایل جنسی خود را بیش از حد ... "بوی گل و پوست بسیار تسکین دهنده است" "اگر شما باید به بازگشت به سایت ..."، "من متاسفم ..."، "این بدان معناست که دیگر رابطه بین رئیس و زیردگر" یک زن متاهل است که به طور ناگهانی توسط رئیس خود را در آغوش گرفته و برای بدن او خواسته است. "من قصد دارم به خانه با تمام برهنه خود را به چشمان من سوخته امروز!" "خودت رو بهم نشون بده، خودت بازش کن، بازش کن!" "مدیر عامل، آن را در قرار داده است!" وقتی پسر شنید که پدرش در بیمارستان است، او به خانه مراجعه کرد تا ازدواج خود را گزارش دهد. مادرش خوشحال بود و او را به ماندن دعوت کرد. اما پسرم... "من همیشه شما را دوست داشتم، من نمی توانم در کنار مادرم اینطور بخوابم!" مادر حساس صدای او را سرکوب می کند تا صدای او بیرون ن آید. "تو ازدواج میکنی، نه؟" من می خواهم آن را انجام دهد!" - مادری که در منطقه ای که در حال رشد است به هم زده و در حین مرگ نشت می کند. "اوه ~ ، من می توانم آن را انجام دهد دیگر!" شامل 2 قسمت