ریو روزهای آرامی را با شوهر محبوبش می گذراند. - با این حال، چنین روز عادی استرس را به او ... او بارها و بارها در خروجی دزدی کرد. ریو مخفیانه هیجان و لذت انجام آن را ناداهن به دیگران احساس می کند، اما یک روز آن را توسط منشی هایاشی شاهد است. هایاشی که ضعف خود را درک کرده است، او را از نظر ذهنی تحت فشار قرار می دهد. و ریو، که نمی توانست ترس از در معرض قرار گرفتن برای مکناهای خود را تحمل کند، فقط گفت، "من هر کاری می کنم، پس لطفا مرا ب بخشید ..."