یک روز در تابستان، وقتی روزهای گرم ادامه داشت، نقطه عطفی برای من پیش آمد که هر روز دانشگاه و نیمه وقت را صرف کار می کردم. برای من که به امتحان نزدیک بود، آقای سیاما، یک زن متاهل در کار نیمه وقت من، نقش یک مربی خصوصی را به عهده گرفت. - تنها با یک زن بالغ، یک بدن پر و پا که با در نظر گرفتن کت خود را در معرض. من نمی توانم این وضعیت را تحمل کنم... و همانطور که آقای سایهاما که نا امید شده بود، نا امید شده بود، ما در عرق و کمک هزینه تحصیلی پوشیده شده بودیم. - طعم یک زن متاهل که من برای اولین بار می دانستم، شات واژن در واژن نرم و رسیده تند و زننده. من توسط آن اسیر شد، و من ممکن است قادر به بازگشت به رابطه جنسی عادی دیگر ...