میسا در مرگ توسط شوهرش قبل از درست زمانی که دخترش ازدواج کرد و خانه را ترک کرد. در سه سال از زمانی که او شوهرش را از دست داده است، میسا تلاش کرده است تا تنهایی خود را با داشتن روابط با مردان متعدد پر کند. با این حال ، او با هر کسی طول نمی کشد و تنهایی او تنها افزایش می یابد. در آن زمان، دخترم و شوهرش می خواستند با من زندگی کنند، و من تصمیم گرفتم با آنها زندگی کنم. - از آنجا که او یک دختر و شوهرش، آن را دشوار است برای پیدا کردن یک شریک زندگی جدید، و او تنهایی خود را با خودرافتگی مبدل. اون داشت به دامادش نگاه ميکرد - "مادر زن، من به شما بدهد" در حالی که با گناه عذاب، میسا می شود با داماد خود را اشتباه گرفته ...