مری از شوهرش ناراضی است، که اجازه نمی دهد او رابطه جنسی داشته باشد زیرا او مشغول است. در بیمارستان، من با اسپرم نازک تشخیص داده شد، و امکان بارداری صفر نبود، اما دشوار بود مگر اینکه معجزه اتفاق افتاده است. یک روز، پدر شوهرم به توکیو آمد تا یک شبه بماند. پدر زنم هم منتظر نواسه هایش بود و نمی توانست خودش را بیاورد تا در مورد نگرانی هایش صحبت کند. پدر زن که به طور تصادفی از وضعیت پسرش یاد گرفته است، برای مریم یک مفرودیس آماده می کند. پدر زن می پرسد که آیا او واقعا از رابطه جنسی با پسرش راضی است. او یک پدر زن بود که می گفت مسئولیت را به عنوان یک پدر و مادر به عهده خواهد گرفت و ماری و شات واژن را مرتکب شد. مریم که به دلیل سرزنش مکرر پدر زنش در گرما بود، به جای شوهرش شروع به جستجوی پدرزنش کرد.