یک روز، وقتی با همسرم، کانا، که سال ها بدون رابطه بود و رابطه سردی داشت، بیرون رفتم، با باران سیل آسا چریکی برخورد کردم. هوتلی که من با عجله به آن رفتم اتفاق افتاد جایی بود که این دو برای اولین بار در آن سکس کردند. همسرم که موهای مرطوب و مرطوب دارد، به طور عجیبی براق است و حتی لباس زیرش شفاف است ... همراه با خاطراتی که من هر روز بودم، شهوتی که فراموش کرده بودم پیش می آید. - من نمی توانم آن را تحمل کنم و برای اولین بار در چند سال گذشته به شدت به واژن شلیک کردم، اما کانا لبخند زد. 「