پدر زنم ناگهان پرسید: «یوهی کون، آیا می توانید یک ماه قبل از سفر رای ممتنع دهید؟» و من گیج شدم. قرار بود که این یک سفر چشمه آب گرم بدون آب خانواده باشد، اما از من خواسته شد که از آن استفاده کنم و با همسرم بچه دار شود. همانطور که به من گفته شد ، من تا روز سفر رای نهان ، اما من در عذاب بود... وقتی به چشمه آب گرم رفتم تا میل به سرکوب خودم را آرام کنم، به طور تصادفی وارد حمام زنان شدم، جایی که شاهد ظاهر حمام براق مادر شوهرم بودم.