در اتاقی که در مقابل خانه جدید بود و وقتی وارد دانشگاه شد به توکیو نقل مکان کرد، یک زن خانه دار به نام جولیا بود که اغلب با مادرش به خرید می رفت و کسل کننده بود. یک روز، جولیا در حال تمیز کردن پنجره با نوک دست وجود دارد ... از من خبر داري؟ خودورفتگی ... - او نشان می دهد خاموش رابطه جنسی خود را با شوهرش ... چه! شگفت انگيز نيست؟ آیا مشاعره خود را بیش از حد بزرگ نیست؟ -در آخر، اون برهنه بودنش رو نشون داد ... پس از آن روز ، در روزی که جولیا برهنه از طریق پنجره ایستاده بود...