هیکاری، منشی سابق رئیس جمهور که دوباره با مردی که یک شرکت را اداره می کند ازدواج کرد. او با وجود اینکه مادر شوهر بود، نگران پسرش بود که حتی در بزرگسالی در خانه کناره گیری می کرد و به آرامی از او مراقبت می کرد. یک روز، مادر شوهرش برای تشویق پسرش وارد اتاق کودکان شد و قبل از اینکه بداند، لباس های خود را که از لباس های شسته شده گم شده بود، پیدا کرد. - مادر شوهر، که با دیدن پسرش با عجله عذرخواهی مشکل داشت، او را می بخشد که انگار به آرامی او را می پیچد. سپس ، پسر هیجان زده من به من تحت فشار قرار دادند و در مورد قرار داده شود...!