این داستان در مورد تجربه تابستان شیطان من مواجه می شوند است. رینا، یک مربی زن که وقتی در کمپ مطالعه شرکت کردم با من به زبان کانسای صحبت کرد، چهره ای زیبا با عینک و مشاعره بزرگ داشت که یک مرد قطعا می دید، و او برای من به عنوان یک باکره خیلی خیره کننده بود. بعد از آن، من یک افسانه شهری شنیدم که یک کلاس خاص از رینا-حس وجود داشت که فقط باکره های انتخاب شده از سالمندان می توانستند آن را ببرند. من خنده بود چرا که من تعجب اگر چنین چیزی مناسب وجود دارد، اما زمانی که من به حمام رفت، رینا سنچی به طور ناگهانی ظاهر شد ...