خواهر و برادر ساکرایی پدر و مادر خود را در سن جوانی از دست داده است. خواهر بزرگترش، مادر، به کار سخت ادامه داد، از کالج تازه وارد فارغ التحصیل شد، و بانوی دفتر شد. اکنون او شوهر دارد و با برادر کوچکش، ما ساتو، که برای امتحانات تحصیل می کند، زندگی می کند. ممی ما ساتو را دوست داشت، تنها خانواده اش، بسیار با شوهرش. یک روز، مردی به نام تاکویموتو با او تماس می گرفت. "برادرت دختر شوهرم رو خراش داده" برای اینکه این قطره را تشکیل دهد، ممی توسط تاکویموتو و دیگران با شوهرش به نام .......