همسر جوان "میسو" که به شوهرش اختصاص داده شده است. من روزهای خوشی را سپری میکردم، اما شوهرم تصمیم گرفت که برای حدود یک ماه به یک سفر کاری برود. یک ماه بود که قرار بود بدون هیچ حادثه ای بگذرد، اما من به دست شیطان پدر زنم که یک جنسی قوی دارد معتاد بودم و از خط گذشتم. روز کابوس که از آن روز شروع می شود! امری که در خانه بدون شوهر بدون در نظر گرفتن صبح یا شب صورت می گیرد! بر خلاف احساس نفرت انگیز، بدن است که توسعه و ذهن است که می افتد ... زندگی شاد روزانه هرگز بازگشت...