شینا نمی تواند هیجان خود را سرکوب کند وقتی می شنود که بهترین دوست مادر زیبا و جادوگر او، اگری، اقامت دارد. - زندگی همراه با زیبایی بیدمشک که به طور ناگهانی باران. شینیا که نمی تواند جلوی توهم توهم خود را گرفته باشد، موفق می شود دمدمی به رختکن بپوشد تا به برهنه بودن آکاری نگاه کند، اما او با شتاب بیش از حد پیدا می شود. - "آیا شما خیلی نگران برهنه بودن من هستید؟" - اگری که فکر می کرد شینا که نمی تواند چشمانش را از سینه هایش در حالی که سرخ می شد، زیبا بود، لب هایش را با قلبی بدجنس گرفت.