من یک مدیر فروشگاه استخدام شده ، و من تنها با فضیلت و جذابیت زندگی می کنند... بدون سرگرمی، بدون دوست دختر، اما من در عشق با دو زن هستم ... بنفش و خلاصه ... - هر دو خلاصه یک رابطه بدن، و هر دو به نظر می رسد به من با یک د م خوی و نا برابر جی ● پو دوست دارم ... یک روز، دو بنفشه در خانه من ملاقات و شروع به خیره شدن به یکدیگر. -به نظر ميرسه دو تا "سومير" فکر مي کنن که مي تونن من رو با هم بگيرن و بدون اجازه من با هم زندگي مي کنن