به جای پدر و مادرش که در سفر از خانه دور بودند، او شروع به زندگی به تنهایی با بهترین دوست مادرش، Aina. ریوتا زیر بینی خود را به بدن سینه های بزرگ که ناگهان در مقابل او ظاهر شد امتداد. چه کسی می داند، شاید چیزی با اینا اتفاق می افتد ... بیشتر شما سعی می کنید به آن آگاهانه نیست، بیشتر شما را به مشاعره خود را مکده. ریوتا که دیگر نمی تواند هیجان خود را سرکوب کند، با حق رانده می شود و لباس زیر آینا را می دزدد. با این حال، به جای عصبانی شدن، اینا زمزمه کرد، "آیا می خواهید این کار را با من انجام دهید؟"