[حدس می زنم مربی رول تا بلند و باریک بیدمشک سیستم J با دوست داشتنی کبوتر مغزی! ] من به پدر و مادرم گفتم که من با دوستانم به یک کمپ مطالعه می رفتم. من دروغ گفتم چون می خواستم با معلمم تنها باشم. وقتی به هوتل رسیدم، معلم فوراً سینه هایم را مالید، مرا بو کرد و وارد کرد. معلم گفت که آن را احساس خوبی در درون من، و ذهن من خالی رفت و چند بار با. تشکر از شما برای گرفتن بسیاری از آن. من بسیار خوشحالم بخاطریکه من معلم خود را دوست دارم.