خواهر بزرگتر او، الیزا، به طور عجیبی به یکدیگر نزدیک است ... نشستن در کنار من و در بدن من نگاه کنید ... - جی فنجان مشاعره نزدیک به من می آیند ... و عمداً! - دلیل من به طور طبیعی با احساس آن قفسه سینه بزرگ سقوط ... من می توانم آن را تحمل نمی کند چرا که من توسط کبودی گرم فنجان از یک آنت کاملا خود آگاه تحصیل کرده بود ... پیشانی فشرده در برابر قفسه سینه از یک خواهر کمی بلندتر ... من توسط مشاعره بزرگ دعوت شد...! "اگر شما آن را یک راز از خواهر خود را نگه دارید، می تواند مشاعره خود را لمس بیشتر؟"