ممی با پسر یک مستاکر چشمه آب گرم ازدواج کرد. من فکر می کردم از گرفتن بیش از این خانه به عنوان یک زن و شوهر در نهایت، اما مادر زن من به طور ناگهانی درگذشت، بنابراین من تصمیم گرفتم به سر می برد کسب و کار proprietress بلافاصله. شوهرم آدم سختگیر بود و آموزش صاحبخانه با سرعت بسیار سختگیرانه بود. یک روز، ممی توسط شوهرش فراخوانده شد و پرسید: "من نمی توانم برای همیشه صاحبخانه با این نرخ! از من خواسته شده مادر پاسخ داد: "البته،" و شوهرش پوزخند ...