یک روز، در جلسه انجمن محله که من با همسرم، Sora حضور داشتند، دستور کار یک رویداد تبادل مطرح شد. من فکر کردم که این مشکل خواهد بود، اما رئیس اوزاوا و افسران با پیشنهاد اردوگاه سورا موافقت کردند، و تصمیم گرفته شد که اردوگاه را با یک بنگ برگزار کنند. و در روز اردوگاه، من قرار بود او را همراهی کنم، اما یک اشتباه در محل کار کشف شد، و من باید تنها می رفتم. من فکر می کردم که بسیاری از مردم در این اردوگاه شرکت خواهند کرد، اما به دلایلی به نظر می رسید که در مجموع تنها چهار نفر از جمله سورا و رئیس جمهور وجود دارد.