یومی رئیس محله در یک شهر کوچک است. شوهر من صاحب یک خانه معروف در شهر است، و او در اصل قرار بود به رئیس، اما او به دلیل شلوغ بودن رد کرد، و یومی رئیس در راه اجباری شد. با این حال، یک روز، زمانی که من به عنوان یک رئیس محترم شهر از احساس مسئولیت زندگی می کردند، من نا امید بود که شوهرم مراقبت از من در شب، و من یک رابطه فیزیکی با مردان در شهر ساخته شده است. - که آغاز روز تند و زننده بود ...