من می دانم آن را بی فایده است ، اما آن را احساس می کند تا خوب است که من نمی توانم متوقف رفتن... حنا به خانه پدرش می رود که هر روز به نفرت انگیز بودن در محله شهرت دارد. فقط یک هدف وجود دارد. این یک امرارادیسیاک است که توسط پدرم تهیه شده است. هینانو با آن افرادیسیاک که بدن او را گرم می کند وسواس دارد و بدون توجه به آنچه او انجام می دهد احساس خوبی دارد. حتی اگر پدرم شلیک را بلعیده و دلیل من به قیمت آن فرو می .......