من هیچ وظیفه نداشتم، پول نداشتم، معامله نداشتم، و من یک NEET بودم و در یک اتاق زباله زندگی می کردم، بنابراین هر روز وقت آزاد زیادی داشتم. تنها لذت ملاقات با نینا، یک زن متاهل در کنار، در وظیفه تمیز کردن زباله دان هر هفته است. - او زنی است که بدن نرم و سینه های بزرگ دارد، و من هیچ ربطی به زندگی او ندارم. خوب، من فکر کردم، اما یک روز، یک فرصت برای من آمد. اون از ضعف نينا استفاده کرد نینا، که ضعیف دل است، پس از من اطاعت می کند. - من با بدن لذیذ خود را آزادانه در وقت های من (هر روز) بازی کرد.