چند ماه پس از انتقال به این منطقه با همسرش، یو، او یک هیئت مدیره دایره ای توسط یو داده شد. گفته شده که انجمن محله به مدت سه روز و دو شب یک اردوگاه برگزار خواهد کرد. من به یو گفتم که هیچ راهی وجود ندارد که من در یک روز هفته بروم، اما گفتم که می خواهم با انجمن زنان کنار بیایم، بنابراین تصمیم گرفتم به تنهایی گریه کنم. و در روز اردوگاه، به خودم گفتم که اگر همه شرکت کنند، امن خواهد بود، و من یو را خاموش دیدم، اما آن شب، به من گفته شد که فقط سه مرد میانسال در اردوگاه به غیر از یو وجود دارند.