آنها 4 سال است که ازدواج کرده اند. ما شده اند عبور یکدیگر بیشتر و بیشتر در حالی که هر دو زن و شوهر در حال کار. من روز هایم را صرف احساس تنهایی و غرق شدن کردم. یک روز ، من در قطار بود که بعد از حد معمول کردم ، اما من اولین احمق من در آن قطار کردم...! - من می توانم یک صدا به چیزی ناگهانی را ندارد، و من توسط سر انگشتان که سرزنش منطقه erogenous به عنوان اگر من می توانم از طریق افکار نا امید معمول من را ببینید مرکب بود. بدن که با فیلی پرتاب شد ● هنوز گرم بود و به یاد احساس خام ...