مادرم به من اشاره کرد و بیش از حد حساس بود. مادرم در درس های من تصمیم گرفت، مسیر شغلی، و این سفر چشمه آب گرم. من به او آه زدم. من به اینجا رسیدم و نفس کشیدم. گفتگو با مادرم هم ناجور بود. و بعدش به حمام من درست بلند شدم و در اتاقم آرام شدم. سپس، من از دیدن مادرم در یک یوکاتا و کمی عرق شگفت زده شدم. من مادر براق و مورد علاقه من را دیدم و نشات گرفتم ...