در پی انتقال شوهرش، او تصمیم گرفت با پدر زنش زندگی کند. یک روز، در حالی که تمیز کردن، او ابزار SM مانند طناب و شمع در چمدان پدر زن خود را پیدا می کند. - پدر زنش متوجه این موضوع می شود، اما متوجه می شود که وقتی واکنش یوکاری را می بیند، نا امید می شود. پدر زنش در حالی که به آرامی به یوکاری نزدیک می شد و او را بسته بود، گفت: «نترس، به نظر نمی رسد که علاقه ای به این کار نکنی، درست است؟» یوکاري که ترسيد اما احساس لذت کرد