کارن که با یک فرزند ناتنی با شوهرش ازدواج کرده بود، از تبدیل شدن به یک مادر واقعی ناامید شده بود. - او در تلاش است تا یک رابطه خوب با خانواده و داماد خود را به طور ناگهانی تاسیس، و او ممکن است به مشکل با پدر و مادر از همکلاسی های دیگر دریافت کنید. با این حال ، کارن صرف روز خود را باور است که یک خانواده خوشحال در پیش رو وجود دارد. اما یک روز به او گفته می شود که دامادش در سفری که والدینش دعوت کرده بودند، تصادف کرده است. "اگر این برای پسرم و خانواده ام باشد"، او این عمل را با تحقیر می پذیرد.