من یک دانشجوی باکره و کسل کننده کالج هستم، بنابراین فکر کردم که اگر محیط زیستم را تغییر بدهم، ممکن است برخورد خوبی داشته باشم، و تصمیم گرفتم به تنهایی زندگی کنم. چند روز پس از انتقال، او با آئوی، یک زن متاهل که در اتاق بعدی زندگی می کند، ملاقات می کند. من مجذوب اویی شدم که زیبا، بی دفاع بود و فاصله داشت. در اسرع وقت، در انتظار زنان