من یک ماموریت در توکیو داشتم و تصمیم گرفتم که برای چند روز در خانه عمه ام بمانم. - عمه من برای اولین بار در مدت زمان طولانی ملاقات کرده بود سینه فوق العاده بزرگ است که من می توانم بگویم حتی اگر من لباس پوشیده بود. من از سفر خسته شده بودم و به محض رسیدن به خانه عمه ام خوابم برد. هنگامی که شما احساس می کنید مانند شما در حال خواب، آن را احساس خوب ... اوه؟ به نظر می رسد که من در حال جوبو جوبو ... این یک رویای مجلل است، ......!!! وقتی بیدار شدم، ماسکی داشت ماسک می کرد! آن کی است?! نه، مهم نیست که چگونه شما را در آن نگاه کنید، آن عمه من است! - عمه ای که ماسکی بر سر دارد که مانند سگ ماده ای با تپه می خواهد. فکر میکنی دستگیر نشده ای؟ اين دروغه، نه... ؟ - اگر شما آن را بسیار می خواهید، من آن را تحت فشار قرار دادند و قرار دادن یک شات و واژن! از آن روز به بعد، عمه ام با ماسک هر روز می آمد و التماس می کرد، بنابراین من او را هر طور که می خواست مرکب ساختم.