این کار از نوشته های ارسال شده به بخش تحریریه مجله SM "باشگاه مانیا" است. پیام از پوستر هیتومی (نام دیگر) ■ این دانش آموز از آن مرد است. تقریبا یک سال از زمانی که من شروع به خدمت به استاد من می شود. من در یک خانواده تک مادری بزرگ شدم. مادرم یک شخص سخت گیر بود، و من کودکی داشتم که نمی توانستم کاری کودکانه انجام دهم. من نمی خواستم در یک خانه خفه کننده به دام افتاده است، بنابراین من مانند یک فراری فرار کرد و توسط شوهر فعلی من برداشت شد. و اگر چه سخت بود، من شروع به دریافت آموزش که شامل شفقت برای من. یک سال گذشت، و من حالا یک مرد کامل هستم. به من کمربندی برای چرند گفتن داده شد تا بدون اجازه شوهرم به چرند خود دست نزنم، به شدت به من دستور داده شد که به رفتار یک برده روزانه عمل کنم و همچنین توانستم چوب گوشت استادم را که مدت ها در انتظارش بودم با لب هایم دریافت کنم. در حال حاضر یک سوراخ بیشتر که در آن شما می توانید استاد خود را خدمت می کنند وجود دارد. من خوشحال و افتخار می کنم که شوهرم مرا برداشت و مرا در کنار خود نگه داشت. از این به بعد، من می خواهم سخت تر و سخت تر کار کنم تا توسط شوهرم دوست داشته شود.