ترهاشی که رفتار بدی دارد و با صنف تناسب ندارد، از عشق یک معلم زن به خاطر جنگیدن با یک بیکار محلی در یک سفر مکتب که برجسته ترین زندگی دانش آموزان نیز هست، سر زن می شود. ترهاشی هیچ تاخت و تاز نشان نمی دهد، اما او به طور تصادفی به حمام کردن عشق نگاه می کند. - من نمی دانستم که آقای هوش مصنوعی، که من فکر می کردم یک پیرمرد هوشیار بود، تا براق با سینه های بزرگ بود ... - آی که متوجه ترهاشی شد که به طور دردناکی او را درست کرد، لبخند بدجنسی زد، سینه های بزرگ خود را برای تماس نزدیک وصل کرد و کلمات کثیف را زمزمه کرد. - "حتی اگر آن را بد است، آن را یک کودک که نشات می خواهم این را دریافت نمی ..."