ما برای اولین بار در مدت زمان طولانی به عنوان هم کشور خود به خانه بازگشتیم. از آنجا که این سومین بار پس از مرگ پدرم بود، تصمیم گرفتم اول در خانه پدر و مادرم بمانم. برای اولین بار در سال ها، مادرم خوب به نظر می رسید، و ما کمی راحت شدیم. شب ها، من شاهد حمام کردن مادرم بودم، و چشمانم به بدن برهنه اش بسته شده بود. - و برو پیش همسرم در حالی که سرکوب کردن چرند که بالا می رود. - او دعوت او را به انجام این کار برای اولین بار در مدت زمان طولانی، اما او را رد می کند. اما من نمی توانستم بخوابم، بنابراین مخفیانه به اتاق خواب مادرم رفتم و بی سر و صدا در را باز کردم ...