کورومی با یک قیچی ازدواج کرد که هدف آن پالانکوین جید بود. اما شوهرش که در حال به دست گرفتن ریاست جمهوری از پدرش بود، در یک حادثه ترافیکی ناگهانی جان خود را از دست داد. کورومی می گوید: «من تقریباً همسر رئیس جمهور شدم...» بعد از مراسم تشییع جنازه، او می شنود که برادر شوهر مرحومش هدف رئیس جمهور آینده است. او می خواهد برای حفظ وضعیت خود را به نحوی، اما او قصد دارد به پدر زن خود را دریافت کنید، اما پدر زن او دارای یک طرفدار خاص ...