برادر کوچکترم بیکار بود و درآمدی نداشت، بنابراین با برادر و همسرش در خانه زندگی می کرد، اما روزهای خود را با ذهنی تنگ نظر می گذراند. حتی امروز، برادر کوچکترم که افسرده بود زیرا از صبح توسط برادر بزرگترش در مورد کار و آینده به شدت سرزنش شده بود. تنها لذت او تحسین بدن زن رسیده برادر شوهرش مهربانش است که زیر یک سقف تاب می خورد. یک روز، وقتی لباس زیر برادر شوهرم را دزدیدم و پنهان شدم و به خودارضایی پرداختم، شاهد بودم و یک لباس بزرگ داشتم