جولیا به عنوان حسابدار در شرکت شوهرش کار می کرد. هنگامی که شرکت به دلیل رکود اخیر در رکود بود، ناکاتا، رئیس یک شریک تجاری، حمایت کرد. اما یک شرط وجود داشت: آنها باید جولیا را به عنوان منشی خود می پذیرفتند. ناکاتا نگرش خود را کاملا از رفتار همیشگی خود تغییر می دهد و با نگاهی کنترل کننده شروع به خیره شدن به او می کند. - او از آزار و اذیت جنسی ناگهانی که در آنجا اتفاق افتاد گیج شده بود، اما یک روز مجبور شد در دفتر رئیس جمهور رابطه فیزیکی داشته باشد.