EBWH-166: من از صندوقچه ای که به شلختگی دختر یکی از بستگان آرام تبدیل شده بود که در اواسط تابستان به من سپرده شده بود، هیجان زده شده بودم. قبل از اینکه بفهمم، مرا می خوردند. هاروکا ریسا
I was excited by the chest that had grown into the sloppiness of a quiet relative's daughter who was entrusted to me in midsummer. Before I knew it, I was being eaten. Haruka Risa