نمیتوانستم وجود پدر زنم را که دوباره با مادرم ازدواج کرد، بپذیرم و از ان متنفر بودم. یک روز، وقتی روی پله ها لمس شدم و سرد شدم، با پدر زنم دست دادم و پدر زنم که تعادلش را از دست داده بود، از پله ها افتاد! "من می خواهم بگویم که من به خاطر مای سقوط کردم."