شاید عشق به مادرم درونم کمی متفاوت از دیگران باشد. کنتارو این را زمانی فهمید که شنید پدر و مادرش سخت تلاش می کنند تا بچه ها را بزرگ کنند. وقتی صدای تند و زننده مادرم، چیساتو را شنیدم، انچه که خوب بود، لذت بردن از برادران و خواهران کوچکترم نبود، بلکه حسادت من به پدرم بود. نمیتوانستم این واقعیت را تحمل کنم که درون مادرم پر از اسپرم پدرم بود. کنتارو